دیکشنری
داستان آبیدیک
Iron Mold
a͡iəɹn mold
فارسی
1
عمومی
::
لكه، سیاهی اهن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IRON CLAD
IRON CLOTHE
IRON CURTAIN
IRON DEFICIENCY ANEMIA
IRON DIFFUSION
IRON FILINGS
IRON FOUNDER
IRON FOUNDRY
IRON GATHERING 1
IRON GRAY
IRON GREY
IRON HORSE
IRON ICAL
IRON LUNG
IRON MASTER
IRON MOLD
IRON MONGER
IRON MONGERY
IRON MOULD
IRON NERVES
IRON OUT
IRON PYRITES
IRON RATIONS
IRON SHIELD
IRON SPEAR I
IRON STONE
IRON SWORD I
IRONBOUND
IRONCLAD
IRONER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید